ریحانهریحانه، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

زنده ام به بودنت...

اولین خرید خانوادگی

1390/4/7 13:02
نویسنده : مامان مرجان
713 بازدید
اشتراک گذاری

درست روز پنجشنبه 2 تیر ماه بود که به سر من و بابا امین زد که با خودمون ببریمت بازار تا برای خونه یه سری لوازم بخریم

بعد اینکه با کلی مکافات لباس تنت کردم (آخه سر لباس پوشیدن خیلی داد و فریاد میکنی) با آژانس رفتیم بازار

تو هم تو ماشین تو بغلم خوابت برد

وقتی هم که رسیدیم تمام مدت خواب بودی و اصلا اذیتم نکردی

همه نیگات میکردن و فکر میکردن تو عروسکی تو بغلم

بعدشم رفتیم مغازه سیسمونی و برات یه ننو خریدیم که شکل جوجه اردکه و یه کریر و یه کالسکه و یه روروک

بابا هم از یه مجموعه عروسکای کوچیکه بوق بوقی خوشش اومدو خرید

خریدامون خیلی طول کشید و همش بغلم بودی ! کمرم و گردنم خیلی درد گرفت اما ته دلم خوشحال بودم که تو هم صاحب این وسایلا شدی

niniweblog.com

تو سیسمونیه بیدار شدی و چشمای خوشگلتو دوختی به عروسکی که از سقف آویزون بود و هی نیگاش میکردی

نمیدونم اون لحظه به چی داشتی فکر میکردی

شاید خیلی خوشحال بودیniniweblog.com

وقتی رسیدیم خونه و بابا با همه ذوقش برات ننو رو آماده کرد دلم براش رفت و فهمیدم چقدر دوسش دارمو عاشقشم

niniweblog.com

بابا امین عاشقانه ما رو دوست داره و برای آسایش ما همه کاری میکنه

niniweblog.com

ما هم باید همیشه براش دعا کنیم که تنش سالم باشه و سایش بالای سرمون

دوستت داریم بابای مهربونniniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

باباامین
7 تیر 90 20:20
واقعاً در 2 تیر 1390 چه لحظات زیبا و ساده ای با اولین حضور دخترمان برای خرید تجربه کردیم.لحضاتی که تو عاشقانه دخترمان را در بغلت در آغوش گرفته بودی و ریحانه خانم بعد از بیدار شدن محو عروسکهای آن مغازه شد.همسرم انشاء ا... همواره پاینده و سرحال وسرزنده باشی.عاشقتیم همسر و مامان خوبم 0 از طرف بابا امین و ریحانه )
marjan.g
16 تیر 90 1:12
eshala hamishe 3taie dar kenare ham shade shade shad bashin,